،در مورد نبرد ماراتن که داریوش بزرگ شخصاً در آن حضور نداشت و ایرانیان حتى یک نفر اسیر نداده اند، آنچنان اغراق نموده و خاطره آن را گرامى مى دارند که نام یکى از ورزش هاى دو و میدانى المپیک را ماراتن نهاده اند.
آنها براى اینکه به غرور ملى شان لطمه نخورد، از افتخارات جنگى ایرانیان مثلاً نبرد کاره: ۵۳ پیش از میلاد که به شکست فاحش رومیها از اشکانیان منجر گردید، چیزى نمى نویسند.
«آلبرماله فرانسوى» و «ژول ایزاک» در تاریخ مفصل خود براى شکست ایرانیان در دشت ماراتن سه صفحه از جلد یکم تاریخ خود را به آن اختصاص داده اند، در صورتیکه براى شکست کراسوس از «سورنا» سردار اشکانى حتى یک سطر هم مطلب ننوشته اند.
آیا عوامل بخصوصى در کار نبوده است که تا ممکن باشد افتخارات تاریخى ما راتحریف نمایند؟ قطعاً بلى.
کما اینکه ویل دورانت در کتاب یازده جلدى تاریخ تمدن (جلد ۶) در مورد سقوط قسطنطنیه به دست ترکان عثمانى در نگرشى رندانه چنین مى نویسد سلطان محمدفاتح با تصرف قسطنطنیه (استانبول فعلى) نه تنها انتقام جنگهاى صلیبى بلکه انتقام نبرد مارتن را هم بازستاند.
نوشتار را با سؤالى به پایان مى بریم، آیا نباید «آریابرزن » در برابر یونانیها سرافکنده باشد؟ او در تنگ تکاب همان کارى را کرد که «لئونیداس» در مقابل خشایارشا در تنگه «ترموپیل »کرد. با این تفاوت که لئونیداس تزلزل روحى شکست هاى پى در پى سپاه کشورش را ندانست و روحیه او و افرادش ضعیف نشده بود.
اما «آریابرزن» شاهد شکست هاى پى در پى کشورش در نبردهاى «گرانیک» ، «ایسوس» و «اربل» (اربیل کنونى در عراق) یا «کوکل» بود. اسکندر مقدونى با سپاه فاتح خود تمام غرب کشورش ، و متصرفات آفریقایى سرزمینش رافتح کرده بود و...
«آریا برزن» در برابر «لئونیداس» سرافکنده است ، نه براى اینکه کارش کمتر از او بود، بلکه براى آنکه لئونیداس بازماندگانى قدرشناس داشت که نامش را بلندآوازه کنند و کارش ضرب المثل دلیرى و فداکارى شود. ولى آریابرزن را چه بسیارى از هموطنانش که نمى شناسند.
:: برچسبها:
،در مورد نبرد ماراتن که داریوش بزرگ شخصاً در آن حضور نداشت و ایرانیان حتى یک نفر اسیر نداده اند ,